16 اصطلاح انگلیسی که در محیط کار باید بدانید

در حالی که برای یک جلسه آماده می‌شوید، ایمیل می‌نویسید یا با همکارانتان گپ می‌زنید، استفاده از اصطلاحات می‌تواند به شما کمک کند تا طبیعی‌تر و با اعتمادبه‌نفس‌تر به نظر برسید. این عبارات معمولاً در محیط‌های حرفه‌ای استفاده می‌شوند و می‌توانند به ارتباطات شما ظرافت و لحنی بومی‌مانند ببخشند.

۱۶ اصطلاح محیط کار که باید بدانید

امروز، شانزده اصطلاح عالی برای محیط کار و همچنین تعدادی عبارت رسمی دیگر را بررسی خواهیم کرد که به شما کمک می‌کنند تا مکالمات حرفه‌ای خود را تیز و دقیق نگه دارید. بعلاوه، برای هر اصطلاح مثال‌هایی را ارائه می‌دهیم، تا بتوانید بلافاصله از آن‌ها استفاده کنید!

۱) خارج از چارچوب فکر کردن (Think Outside the Box)

معنی: خلاقانه به یک مشکل یا وظیفه نزدیک شدن.

مثال ۱: بیایید برای یافتن راه‌حلی برای این مسئله، خارج از چارچوب فکر کنیم. مثال ۲: اگر می‌خواهیم نوآوری کنیم، باید در بازاریابی محصولمان خارج از چارچوب فکر کنیم.

۲) با تمام توان و انرژی شروع کردن (Hit the Ground Running)

معنی: شروع یک کار با انرژی و اشتیاق.

مثال ۱: من برای شروع پروژه جدید با تمام توان و انرژی هیجان‌زده هستم. مثال ۲: ما همه چیز را آماده کرده‌ایم، پس بیایید پس از جلسه با تمام توان و انرژی شروع کنیم.

۳) تا پاسی از شب کار کردن (Burning the Midnight Oil)

معنی: تا دیروقت کار کردن.

مثال ۱: من تا پاسی از شب برای تکمیل پیشنهاد مشتری کار کردم. مثال ۲: او برای رسیدن به مهلت تحویل پروژه، تا پاسی از شب کار کرده است.

آموزش مرتبط  لکچر انگلیسی درباره آزادی

در ویدیوی زیر، ۱۰ اصطلاح رایج انگلیسی را که می‌توانید در محل کار استفاده کنید، همراه با مثال‌هایی برای کمک به درک و به کار بردن آن‌ها در زندگی حرفه‌ای شما، بررسی می‌کنیم—آن را در زیر تماشا کنید!

۴) تصمیم‌گیرنده بودن (Call the Shots)

معنی: مسئول بودن یا تصمیم‌گیری کردن.

مثال ۱: در این جلسه، رضا تصمیم‌گیرنده خواهد بود. مثال ۲: به‌عنوان سرپرست پروژه، شما تعیین‌کننده جهت‌گیری تیم هستید.

۵) به جریان انداختن کارها (Get the Ball Rolling)

معنی: شروع یک فعالیت یا فرآیند.

مثال ۱: بیایید کمپین جدید را شروع کنیم. مثال ۲: زمان آن رسیده که بررسی بودجه را به جریان بیندازیم.

۶) هم‌نظر بودن (On the Same Page)

معنی: داشتن درک یا توافق مشترک.

مثال ۱: بیایید مطمئن شویم که در مورد اهداف پروژه هم‌نظر هستیم. مثال ۲: قبل از تأیید قرارداد، باید در مورد شرایط آن هم‌نظر شویم.

۷) یخ را شکستن (Break the Ice)

معنی: شروع یک مکالمه به روشی آرام و دوستانه.

مثال ۱: من یک داستان خنده‌دار تعریف کردم تا یخ با تیم جدیدم بشکند. مثال ۲: در جلسه آموزشی، برای شکستن یخ بازی کردیم.

۸) بلاتکلیف (Up in the Air)

معنی: چیزی که هنوز تصمیم‌گیری نشده یا نامشخص است.

مثال ۱: جدول زمانی پروژه هنوز بلاتکلیف است. مثال ۲: برنامه‌های سفر ما تا زمانی که بودجه را تأیید نکنیم، بلاتکلیف است.

۹) سریع و مؤثر فکر کردن (Think on Your Feet)

معنی: سریع و مؤثر پاسخ دادن.

مثال ۱: در طول ارائه، مجبور شدم برای پاسخ به یک سوال دشوار، سریع فکر کنم. مثال ۲: در خدمات مشتری، اغلب باید برای حل مشکلات سریع فکر کنید.

آموزش مرتبط  ۵۰ فعل عبارتی ضروری برای زبان انگلیسی کسب و کار (+ مثال)

۱۰) در جریان قرار داشتن (In the Loop)

معنی: مطلع یا به‌روز بودن از چیزی.

مثال ۱: لطفاً مرا در جریان پیشرفت پیشنهاده قرار دهید. مثال ۲: آیا از تغییرات سیاست‌های آتی در جریان هستید؟

۱۱) در جریان گذاشتن (Keep You Posted)

معنی: به‌روزرسانی کسی در مورد پیشرفت یا تغییرات.

مثال ۱: من شما را در جریان نتایج جلسه قرار خواهم داد. مثال ۲: لطفاً مرا در جریان بهبودی مادرتان قرار دهید.

۱۲) تماس مختصر گرفتن (Touch Base)

معنی: به‌طور مختصر با کسی برای به‌روزرسانی ارتباط برقرار کردن.

مثال ۱: هفته آینده برای نهایی کردن جزئیات قرارداد، با هم تماس می‌گیریم. مثال ۲: با تیم تماس می‌گیرم تا برنامه زمانی را تأیید کنم.

۱۳) تماس گرفتن (Get in Touch)

معنی: تماس گرفتن با کسی، به‌خصوص پس از مدتی.

مثال ۱: من باید با مدیر سابقم برای یک توصیه تماس بگیرم. مثال ۲: مدتی است که صحبت نکرده‌ایم؛ بیایید به زودی با هم تماس بگیریم.

۱۴) پیگیری کردن (Follow Up)

معنی: ارتباط مجدد یا اطمینان از پیشرفت.

مثال ۱: من ایمیل را پیگیری می‌کنم تا مطمئن شوم که تمام مدارک را دریافت کرده‌اید. مثال ۲: می‌توانید بازخورد مشتری را پیگیری کنید؟

۱۵) اشاره کردن (Touch On)

معنی: به‌طور مختصر به یک موضوع اشاره کردن.

مثال ۱: در جلسه امروز، به تخصیص منابع اشاره خواهیم کرد. مثال ۲: بگذارید به‌سرعت به چالش‌هایی که در این فصل با آن مواجه شدیم، اشاره کنم.

۱۶) پیگیری کردن (Check In)

معنی: بررسی چگونگی پیشرفت کسی یا چیزی.

مثال ۱: من پیگیری می‌کنم تا ببینم هفته اول شما چگونه پیش می‌رود. مثال ۲: بیایید فردا پیگیری کنیم تا در مورد به‌روزرسانی‌های پروژه بحث کنیم.

آموزش مرتبط  لکچر انگلیسی درباره خودم

تمرین، کمال می‌آورد

آیا می‌خواهید در محل کار طبیعی و با اعتمادبه‌نفس به نظر برسید؟ تسلط بر این اصطلاحات و عبارات، شروعی عالی است! سعی کنید از آن‌ها در مکالمه، ایمیل یا جلسه بعدی خود استفاده کنید.

کدام اصطلاح یا عبارت مورد علاقه شماست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *