کلمه "beautiful" در زبان انگلیسی به معنای «زیبا» یا «دلربا» است و چندین مترادف پرکاربرد دارد. هر مترادف میتواند در بافتهای مختلف زبانی و با درجات مختلف احساس و مفهوم به کار رود. در ادامه چند مترادف برای این کلمه همراه با توضیحات کاربرد آنها ارائه شده است:
1. Attractive
- معنا: جذاب
- کاربرد: بیشتر در مواردی استفاده میشود که زیبایی با جاذبه فیزیکی یا ظاهری همراه باشد. معمولاً برای توصیف افراد یا چیزهایی استفاده میشود که از نظر ظاهری دلپذیر باشند.
مثال: She has an attractive smile.
(او لبخند جذابی دارد.)
2. Gorgeous
- معنا: خیرهکننده، بسیار زیبا
- کاربرد: برای توصیف زیباییهای برجستهتر و چشمگیرتر، به خصوص در توصیف افراد، لباسها، یا طبیعت استفاده میشود. حس قویتری نسبت به "beautiful" دارد.
مثال: The sunset was absolutely gorgeous.
(غروب واقعاً خیرهکننده بود.)
3. Stunning
- معنا: خیرهکننده، شگفتانگیز
- کاربرد: بیشتر برای زیباییهایی که باعث حیرت یا شگفتی میشوند به کار میرود. بار احساسی قوی دارد و معمولاً در شرایط خاص یا دیدارهای غیرمنتظره استفاده میشود.
مثال: You look stunning in that dress.
(تو در آن لباس خیرهکننده به نظر میرسی.)
4. Lovely
- معنا: زیبا، دوستداشتنی
- کاربرد: برای توصیف افرادی که علاوه بر زیبایی ظاهری دارای لطافت یا شخصیت دلنشین نیز هستند. در موارد غیررسمی و مهربانانه به کار میرود.
مثال: She has such a lovely personality.
(او شخصیتی بسیار دوستداشتنی دارد.)
5. Elegant
- معنا: باوقار، شیک
- کاربرد: برای توصیف زیباییهایی که با ظرافت، سادگی و وقار در هم آمیختهاند. معمولاً در مورد لباس، سبک زندگی، یا حرکات استفاده میشود.
مثال: The bride looked elegant in her white gown.
(عروس در لباس سفیدش بسیار باوقار به نظر میرسید.)
6. Pretty
- معنا: قشنگ، زیبا
- کاربرد: این کلمه به زیبایی ساده و دلنشین اشاره دارد و معمولاً برای توصیف زنان، کودکان یا چیزهای کوچک و جذاب استفاده میشود. حس راحتتری نسبت به "beautiful" دارد.
مثال: She is a pretty girl.
(او دختری زیباست.)
7. Radiant
- معنا: درخشان، تابان
- کاربرد: برای توصیف زیباییای که با درخشش یا انرژی بیشتر همراه باشد، مثلاً فردی که شاد به نظر میرسد یا پوستی روشن و درخشان دارد.
مثال: She looked radiant on her wedding day.
(او در روز عروسیاش بسیار درخشان به نظر میرسید.)
8. Exquisite
- معنا: بینظیر، ظریف
- کاربرد: بیشتر برای توصیف زیباییهای بسیار خاص، کمیاب و با جزئیات دقیق به کار میرود. معمولاً در موارد رسمی یا هنری استفاده میشود.
مثال: The jewelry is absolutely exquisite.
(این جواهرات کاملاً بینظیر هستند.)
9. Charming
- معنا: جذاب، دلربا
- کاربرد: بیشتر برای توصیف زیباییهایی که همراه با شخصیت دوستداشتنی یا جذابیتی خاص باشند.
مثال: He is such a charming gentleman.
(او واقعاً یک مرد جذاب است.)
10. Magnificent
- معنا: باشکوه، بسیار زیبا
- کاربرد: برای توصیف چیزهایی که از نظر زیبایی و عظمت تأثیر عمیقی بر بینندگان میگذارند. معمولاً برای مناظر یا چیزهای بزرگمقیاس استفاده میشود.
مثال: The view from the top of the mountain was magnificent.
(منظره از بالای کوه باشکوه بود.)
در نهایت انتخاب کلمهی مناسب از میان این مترادفها به زمینه، مخاطب و شدت زیبایی مورد نظر شما بستگی دارد. 😊