کلمهی "clear" بسته به زمینهی استفاده، مترادفهای مختلفی دارد. این کلمه میتواند به معنی «واضح»، «شفاف»، «روشن»، «خالی» و یا «تمیز» به کار رود. در زیر مترادفها و کاربردهای مختلف آن را توضیح میدهم:
1. واضح و روشن (در مفهوم فهمیدن یا توضیح دادن)
مترادفها:
- Obvious: به معنی واضح و آشکار. معمولاً زمانی استفاده میشود که چیزی بدیهی یا ساده باشد.
- مثال: His intentions are obvious.
- Evident: به معنی مشهود و قابلمشاهده، برای تأکید بر شواهد به کار میرود.
- مثال: It is evident that he is lying.
- Plain: ساده، مستقیم و بدون ابهام.
- مثال: She gave a plain explanation.
- Transparent: به معنی شفاف و قابل درک، معمولاً برای سیاستها یا اطلاعات به کار میرود.
- مثال: The process was transparent.
۲۱ جمله ضروری برای شروع مکالمه انگلیسی از صفر (تمرین عملی با فیلم!)
در این ویدیو، 21 جمله کلیدی و کاربردی برای شروع مکالمه انگلیسی از صفر رو بهتون آموزش میدم. اما نه به روشهای خستهکننده! خبری از گرامر پیچیده و تحلیلهای طولانی نیست. فقط تمرین عملی و تکرار!
2. شفاف (برای اشیا یا مواد)
مترادفها:
- Transparent: به معنی شفاف، یعنی چیزی که بتوان از آن طرف را دید.
- مثال: The glass is transparent.
- Lucid: شفاف یا روشن، بیشتر برای بیان نکات ذهنی و تفکر شفاف به کار میرود.
- مثال: She offered a lucid argument.
3. تمیز یا خالی از چیزی
مترادفها:
- Empty: خالی از محتویات.
- مثال: The room was empty.
- Clean: تمیز و مرتب.
- مثال: The house is clean.
- Unobstructed: بدون مانع یا انسداد.
- مثال: The path was unobstructed.
4. روشن (برای روشنایی یا هوا)
مترادفها:
- Bright: به معنی روشن و درخشان.
- مثال: The sky is bright today.
- Sunny: آفتابی، روشن و واضح.
- مثال: It’s a sunny day.
- Unclouded: بدون ابر یا تاری.
- مثال: The view was unclouded.
5. بدون ابهام یا اشتباه (برای ذهن یا منظور)
مترادفها:
- Focused: متمرکز و روشن.
- مثال: He has a focused mind.
- Distinct: واضح و مشخص.
- مثال: Her pronunciation was distinct.
در کل، مترادف مناسب باید با توجه به بافت جمله و معنای مورد نظر انتخاب شود. آیا مثال خاصی مد نظر دارید که بخواهیم مترادف مناسب برایش پیدا کنیم؟