مترادف کلمه destroy

کلمه "destroy" به معنای "نابود کردن"، "ویران کردن" یا "خراب کردن" است. این کلمه در زبان انگلیسی مترادف‌های مختلفی دارد که هرکدام بسته به موقعیت و زمينه می‌توانند استفاده شوند. در زیر مترادف‌های رایج این کلمه و کاربرد آن‌ها شرح داده شده است:

۱. Demolish

  • معنی: ویران کردن، تخریب کردن
  • کاربرد: معمولاً برای تخریب فیزیکی ساختمان‌ها، سازه‌ها یا اشیای فیزیکی استفاده می‌شود.
  • مثال: They demolished the old building to make space for a new one.

۲۱ جمله ضروری برای شروع مکالمه انگلیسی از صفر (تمرین عملی با فیلم!)

در این ویدیو، 21 جمله کلیدی و کاربردی برای شروع مکالمه انگلیسی از صفر رو بهتون آموزش میدم. اما نه به روش‌های خسته‌کننده! خبری از گرامر پیچیده و تحلیل‌های طولانی نیست. فقط تمرین عملی و تکرار!

۲. Devastate

  • معنی: ویران کردن، نابود کردن (به‌طور شدید)
  • کاربرد: بیشتر برای نابودی گسترده یا تخریب احساسی به کار می‌رود. می‌تواند هم به معنای واقعی (فیزیکی) و هم به‌صورت استعاری استفاده شود.
  • مثال: The hurricane devastated the entire city.
    She was devastated by the news of his death.

۳. Ruin

  • معنی: خراب کردن، از بین بردن
  • کاربرد: بیشتر برای وقتی استفاده می‌شود که چیزی به شکلی غیرقابل جبران آسیب دیده یا خراب شده است. معمولاً در مورد اشیا، فرصت‌ها یا شهرت افراد به‌کار می‌رود.
  • مثال: The heavy rain ruined the picnic.
    His reputation was ruined by false accusations.

۴. Annihilate

  • معنی: نابود کردن، منهدم کردن
  • کاربرد: معمولاً برای نابودی کامل چیزی استفاده می‌شود، به‌خصوص در موقعیت‌های نظامی، علمی یا تخریب شدید.
  • مثال: The bomb annihilated the entire area.
آموزش مرتبط  مترادف کلمه enough

۵. Obliterate

  • معنی: محو کردن، نابود کردن
  • کاربرد: برای نابودی کامل به‌طوری که اثری باقی نماند. بیشتر در زمینه‌های فیزیکی یا نظری به‌کار می‌رود.
  • مثال: The meteor obliterated the small town.
    Time has obliterated all traces of the ancient civilization.

۶. Eradicate

  • معنی: ریشه‌کن کردن، حذف کردن
  • کاربرد: بیشتر برای از میان بردن چیزی به‌طور کامل از ریشه مورد استفاده قرار می‌گیرد. معمولاً همراه با بیماری‌ها، مشکلات یا باورها استفاده می‌شود.
  • مثال: The government is working to eradicate poverty.
    Scientists hope to eradicate the disease with new vaccines.

۷. Wreck

  • معنی: خراب کردن، نابود کردن
  • کاربرد: برای از بین بردن چیزی با ایجاد خرابی جدی، معمولاً اشیا و گاهی اوقات برنامه‌ها یا طرح‌ها.
  • مثال: The storm wrecked our car.
    The unexpected announcement wrecked their plans.

۸. Vandalize

  • معنی: خراب کردن عمدی
  • کاربرد: برای تخریب عمداً دارایی دیگران یا مکان‌های عمومی، بیشتر مربوط به خرابکاری.
  • مثال: The gang vandalized the local school last night.

۹. Smash

  • معنی: خرد کردن، شکستن
  • کاربرد: بیشتر برای شکستن اشیا به قطعات کوچک یا نابود کردن چیزی از طریق ضربه.
  • مثال: He smashed the glass in anger.

نتیجه‌گیری:

همه این کلمات معنای کلی "نابود کردن" یا "خراب کردن" دارند، اما بسته به نوع موقعیت (فیزیکی، استعاری، احساسی، یا اقدامات گسترده) و هدف از تخریب، از اصطلاح مختلفی استفاده می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *