کلمه "different" در زبان انگلیسی به معنای "مختلف"، "متفاوت" یا "متغیر" است و مترادفهای متنوعی دارد که هر کدام بسته به کاربردشان در جملات، تفاوت معنایی یا کاربردی کمی دارند. برخی از مترادفهای رایج کلمه "different" عبارتند از:
1. Distinct
- معنا: مشخص و متمایز.
- کاربرد: زمانی استفاده میشود که بخواهید تأکید کنید چیزی از چیز دیگری بهطور واضح متفاوت است.
- مثال:
- These two concepts are completely distinct.
(این دو مفهوم کاملاً متمایز هستند.)
- These two concepts are completely distinct.
۲۱ جمله ضروری برای شروع مکالمه انگلیسی از صفر (تمرین عملی با فیلم!)
در این ویدیو، 21 جمله کلیدی و کاربردی برای شروع مکالمه انگلیسی از صفر رو بهتون آموزش میدم. اما نه به روشهای خستهکننده! خبری از گرامر پیچیده و تحلیلهای طولانی نیست. فقط تمرین عملی و تکرار!
2. Dissimilar
- معنا: غیر مشابه یا تفاوت داشتن.
- کاربرد: وقتی بخواهید به عدم شباهت دو یا چند چیز اشاره کنید.
- مثال:
- Their personalities are quite dissimilar.
(شخصیتهای آنها کاملاً متفاوت است.)
- Their personalities are quite dissimilar.
3. Unalike
- معنا: غیر شبیه یا متفاوت.
- کاربرد: معمولاً در مکالمات غیررسمیتر برای اشاره به تفاوت بین دو چیز.
- مثال:
- The twins are surprisingly unalike.
(آن دو قلوها به طرز شگفتانگیزی شبیه نیستند.)
- The twins are surprisingly unalike.
4. Divergent
- معنا: انحرافدار، گوناگون یا با مسیرهای متفاوت.
- کاربرد: بیشتر در موقعیتهای رسمیتر یا برای اشاره به دیدگاهها یا انتخابهایی که به طرز چشمگیری متفاوت هستند.
- مثال:
- They have divergent opinions on the issue.
(آنها دیدگاههای متفاوتی درباره این موضوع دارند.)
- They have divergent opinions on the issue.
5. Unlike
- معنا: بر خلاف یا غیر مشابه.
- کاربرد: بیشتر برای اشاره به تضاد یا تفاوت آشکار بین دو چیز.
- مثال:
- Unlike his brother, he is very outgoing.
(بر خلاف برادرش، او بسیار اجتماعی است.)
- Unlike his brother, he is very outgoing.
6. Separate
- معنا: جدا یا مجزا.
- کاربرد: برای تأکید بر این که دو چیز کاملاً جداگانه و مستقل از هم هستند.
- مثال:
- The two incidents are completely separate.
(این دو اتفاق کاملاً جدا هستند.)
- The two incidents are completely separate.
7. Unique
- معنا: منحصر به فرد، خاص.
- کاربرد: زمانی بهکار میرود که بخواهید بیان کنید چیزی متفاوت است از این جهت که خاص یا تک است.
- مثال:
- Each person has a unique perspective.
(هر شخص دیدگاه منحصر به فرد خود را دارد.)
- Each person has a unique perspective.
8. Various
- معنا: گوناگون یا متنوع.
- کاربرد: بیشتر به معنای "چندین گزینه مختلف" یا مجموعهای از تفاوتها.
- مثال:
- We discussed various topics during the meeting.
(ما موضوعات مختلفی را در طول جلسه مورد بحث قرار دادیم.)
- We discussed various topics during the meeting.
خلاصه:
انتخاب مترادف مناسب به زمینه (Context) جمله و درجه رسمی بودن آن بستگی دارد. به عنوان مثال:
- در مواقع رسمی، از واژگانی مانند distinct یا divergent استفاده میشود.
- در مکالمات روزمره، ممکن است unlike یا unalike رایجتر باشند.
- اگر بخواهید بر گوناگونی تأکید کنید، واژههایی مثل various مناسبتر هستند.